معنی فارسی brunissure
B1جزئی که معمولاً در ساخت و مونتاژ یک محصول استفاده میشود.
A specific term used in assembly or construction referring to a vital component.
- NOUN
example
معنی(example):
اطمینان حاصل کنید که در حین اسمبل برونیور را نادیده نگیرید.
مثال:
Ensure you don't overlook the brunissure while assembling.
معنی(example):
برونیور نقش حیاتی در ساختار کلی ایفا میکند.
مثال:
The brunissure plays a crucial role in the overall structure.
معنی فارسی کلمه brunissure
:
جزئی که معمولاً در ساخت و مونتاژ یک محصول استفاده میشود.