معنی فارسی brushable
B1قابل برس زدن، به ویژگی یک سطح یا مادهای اشاره دارد که میتواند با برس به آسانی کار شود.
Describes a surface or material that can be easily brushed for application.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این سطح پس از خشک شدن قابل برس زدن است.
مثال:
This surface is brushable after it dries.
معنی(example):
اطمینان حاصل کنید که رنگ برای استفاده قابل برس زدن است.
مثال:
Make sure the paint is brushable for application.
معنی فارسی کلمه brushable
:
قابل برس زدن، به ویژگی یک سطح یا مادهای اشاره دارد که میتواند با برس به آسانی کار شود.