معنی فارسی brusquely

B1

به صورت تند و بی‌ادب، به ویژه در گفتار.

In a manner that is abrupt or curt

example
معنی(example):

او به تندی صحبت کرد و به سرعت اتاق را ترک کرد.

مثال:

He spoke brusquely and left the room quickly.

معنی(example):

مدیر به تندی به ما گفت که به کار برگردیم.

مثال:

The manager brusquely told us to get back to work.

معنی فارسی کلمه brusquely

: معنی brusquely به فارسی

به صورت تند و بی‌ادب، به ویژه در گفتار.