معنی فارسی brustling

B1

شلوغ، پرجنب و جوش و پر از حرکت و فعالیت. به حالتی اطلاق می‌شود که افراد یا چیزها در حال فعالیت و رفت و آمد هستند.

Full of activity and movement; lively.

example
معنی(example):

جمعیت در کنسرت با هیجان شلوغ بود.

مثال:

The crowd was brustling with excitement at the concert.

معنی(example):

خیابان‌های شهر در طول جشنواره با فعالیت شلوغ بودند.

مثال:

The city streets were brustling with activity during the festival.

معنی فارسی کلمه brustling

: معنی brustling به فارسی

شلوغ، پرجنب و جوش و پر از حرکت و فعالیت. به حالتی اطلاق می‌شود که افراد یا چیزها در حال فعالیت و رفت و آمد هستند.