معنی فارسی buccally

B1

به معنای مربوط به ناحیه داخل دهان یا گونه.

Relating to the area of the mouth or cheeks.

example
معنی(example):

پزشک نواحی بوکالی دهان او را بررسی کرد.

مثال:

The doctor examined the buccally regions of his mouth.

معنی(example):

دارو به صورت بوکالی برای جذب بهتر استفاده می‌شود.

مثال:

The medication is applied buccally for better absorption.

معنی فارسی کلمه buccally

: معنی buccally به فارسی

به معنای مربوط به ناحیه داخل دهان یا گونه.