معنی فارسی buccinatory
B2باکیناتوری، اشاره به صداها یا نشانههای خاصی که با استفاده از باکینا ایجاد میشود.
Relating to the sound produced by a buccina, often used in ceremonial contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
صدای باکیناتوری در رژه منحصر به فرد بود.
مثال:
The buccinatory sound was distinctive in the parade.
معنی(example):
او صدای باکیناتوری تولید کرد تا تیم را جمع کند.
مثال:
He produced a buccinatory call to gather the team.
معنی فارسی کلمه buccinatory
:
باکیناتوری، اشاره به صداها یا نشانههای خاصی که با استفاده از باکینا ایجاد میشود.