معنی فارسی bucolical
B2به چیزی اشاره دارد که به زندگی روستایی و طبیعت مربوط میشود.
Relating to the pleasant aspects of the countryside.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
آنها از آرامش روستایی در حومه شهر لذت بردند.
مثال:
They enjoyed a bucolical retreat in the countryside.
معنی(example):
داستانهای او جذابیت روستایی دارند که خوانندگان را جذب میکند.
مثال:
Her stories have a bucolical charm that captivates readers.
معنی فارسی کلمه bucolical
:
به چیزی اشاره دارد که به زندگی روستایی و طبیعت مربوط میشود.