معنی فارسی bucolically

B2

به صورت روستایی و به زیبایی زندگی کردن یا نگهداری چیزی.

In a manner that is characteristic of the countryside.

example
معنی(example):

آنها به طور روستایی زندگی می‌کنند و در احاطه طبیعت هستند.

مثال:

They live bucolically, surrounded by nature.

معنی(example):

باغ به صورت روستایی با گل‌های وحشی چیده شده بود.

مثال:

The garden was arranged bucolically with wildflowers.

معنی فارسی کلمه bucolically

: معنی bucolically به فارسی

به صورت روستایی و به زیبایی زندگی کردن یا نگهداری چیزی.