معنی فارسی buddhic
C1مرتبط با روح یا کیفیاتی که به روشنایی و آگاهی اشاره دارد.
Pertaining to the intellect or qualities associated with enlightenment.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت بودی به عنوان روشنفکر و عاقل توصیف میشود.
مثال:
The buddhic nature is said to be enlightened and wise.
معنی(example):
پرورش یک چشمانداز بودی میتواند به همدلی بیشتر منجر شود.
مثال:
Cultivating a buddhic perspective can lead to greater compassion.
معنی فارسی کلمه buddhic
:
مرتبط با روح یا کیفیاتی که به روشنایی و آگاهی اشاره دارد.