معنی فارسی builded

B1

ساختن، تاسیس کردن، در حالتی که بر روی یک پایه یا بنیاد کار می‌شود.

To construct or form by putting together parts; to create.

example
معنی(example):

او یک بنیاد مستحکم برای خانه‌اش ساخت.

مثال:

He builded a strong foundation for his house.

معنی(example):

این سازه با استفاده از آجر و ملات ساخته شد.

مثال:

The structure was builded using brick and mortar.

معنی فارسی کلمه builded

: معنی builded به فارسی

ساختن، تاسیس کردن، در حالتی که بر روی یک پایه یا بنیاد کار می‌شود.