معنی فارسی bulging
B1برجسته، به حالتی اطلاق می‌شود که چیزی از سطح طبیعی خود فراتر رفته و به سمت بیرون برآمده است.
Swelling or protruding outward from a surface.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To stick out from (a surface).
مثال:
He stood six feet tall, with muscular arms bulging out of his black T-shirt.
معنی(verb):
To bilge, as a ship; to founder.
noun
معنی(noun):
The shape or motion of something that bulges.
example
معنی(example):
کیف برجسته به نظر سنگین می‌رسید.
مثال:
The bulging bag looked heavy.
معنی(example):
او به خاطر تمرین، عضلات برجسته‌ای داشت.
مثال:
He had bulging muscles from working out.
معنی فارسی کلمه bulging
:
برجسته، به حالتی اطلاق می‌شود که چیزی از سطح طبیعی خود فراتر رفته و به سمت بیرون برآمده است.
