معنی فارسی bulkish
B1حالت یا ویژگی چیزی که بزرگ و حجیم است.
Having a bulky or substantial form.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فیزیک حجیم او مورد تحسین بسیاری قرار گرفت.
مثال:
His bulkish physique was admired by many.
معنی(example):
لباسهای حجیم میتوانند برای استراحت بسیار راحت باشند.
مثال:
Bulkish clothing can be very comfortable for lounging.
معنی فارسی کلمه bulkish
:
حالت یا ویژگی چیزی که بزرگ و حجیم است.