معنی فارسی bunda

B1

بندایِ بدنی که به عنوان نمایشی از زیبایی در رقص و حرکات شناخته می‌شود.

Refers to a person's posterior or physique, often in a flattering context.

example
معنی(example):

او با انرژی بسیار رقصید و بوندا خود را به نمایش گذاشت.

مثال:

He danced with a lot of energy, showing off his bunda.

معنی(example):

در فرهنگ آن‌ها بوندا اغلب جشن گرفته می‌شود.

مثال:

The bunda is often celebrated in their culture.

معنی فارسی کلمه bunda

: معنی bunda به فارسی

بندایِ بدنی که به عنوان نمایشی از زیبایی در رقص و حرکات شناخته می‌شود.