معنی فارسی bundahish

B1

وضوح نداشتن و پیچیدگی در یک موضوع یا داستان.

A lack of clarity or simplicity in narrative or presentation.

example
معنی(example):

زن جوان داستان باعث شد پیگیری آن دشوار شود.

مثال:

The bundahish of the story made it hard to follow.

معنی(example):

او رویکرد پیچیده‌ای را به پروژه آورد که همه را گیج کرد.

مثال:

He brought a bundahish approach to the project that confused everyone.

معنی فارسی کلمه bundahish

: معنی bundahish به فارسی

وضوح نداشتن و پیچیدگی در یک موضوع یا داستان.