معنی فارسی bungeed
B1بند شدن با طناب بونجی، به معنای محکم بسته شدن با طناب کششی در فعالیتهای هیجانانگیز است.
Secured or fastened with a bungee cord, often in reference to thrilling activities.
- VERB
example
معنی(example):
او قبل از پرش به سکوی پرش باند شده بود.
مثال:
He was bungeed to the platform before jumping.
معنی(example):
او هنگام اینکه برای اولین بار باند شده بود، هیجان را حس کرد.
مثال:
She felt a rush of excitement when she was bungeed for the first time.
معنی فارسی کلمه bungeed
:
بند شدن با طناب بونجی، به معنای محکم بسته شدن با طناب کششی در فعالیتهای هیجانانگیز است.