معنی فارسی burdensomely

B1

به شکل طاقت‌فرسا و دشوار، انجام کاری که باعث سختی و زحمت می‌شود.

In a burdensome manner; causing difficulty or discomfort.

example
معنی(example):

او کار را به شکلی سنگین و بیش از حد انجام داد.

مثال:

He completed the work burdensomely and excessively.

معنی(example):

گزارش به صورت سنگین نوشته شده بود و درک آن دشوار بود.

مثال:

The report was written burdensomely, making it hard to understand.

معنی فارسی کلمه burdensomely

: معنی burdensomely به فارسی

به شکل طاقت‌فرسا و دشوار، انجام کاری که باعث سختی و زحمت می‌شود.