معنی فارسی burdon
B1بار، وزنی که بر دوش فردی است و در زندگیاش احساس میکند.
A heavy load or burden, often referring to a mental or emotional weight.
- NOUN
example
معنی(example):
بار مسئولیت سنگین بود.
مثال:
The burdon of responsibility was heavy.
معنی(example):
او احساس بار تصمیمات گذشتهاش را میکرد.
مثال:
He felt the burdon of his past decisions.
معنی فارسی کلمه burdon
:
بار، وزنی که بر دوش فردی است و در زندگیاش احساس میکند.