معنی فارسی bureaucratically

C1

به صورت اداری و رسمی، بر اساس روال‌ها و فرآیندهای بوروکراسی.

In a manner that relates to bureaucracy; formally and officially.

example
معنی(example):

تصمیم به صورت اداری اتخاذ شد.

مثال:

The decision was made bureaucratically.

معنی(example):

آنها به طور اداری عمل می‌کنند تا مطابقت را تضمین کنند.

مثال:

They operate bureaucratically to ensure compliance.

معنی فارسی کلمه bureaucratically

: معنی bureaucratically به فارسی

به صورت اداری و رسمی، بر اساس روال‌ها و فرآیندهای بوروکراسی.