معنی فارسی burnishment
B1سوزاندن، عمل براق کردن یا صیقلی کردن یک سطح، به ویژه در کار با چوب یا فلز.
The act of making a surface smooth and shiny, particularly in woodworking or metalworking.
- NOUN
example
معنی(example):
سوزاندن چوب آن را براق و زیبا کرد.
مثال:
The burnishment of the wood gave it a beautiful shine.
معنی(example):
سوزاندن یک مرحله مهم در فرآیند نهایی است.
مثال:
Burnishment is an important step in the finishing process.
معنی فارسی کلمه burnishment
:
سوزاندن، عمل براق کردن یا صیقلی کردن یک سطح، به ویژه در کار با چوب یا فلز.