معنی فارسی burny

B1

داغ، سوزان، خاصیتی که نشان‌دهنده گرما یا حرارت است.

Characterized by heat or having the capability to burn.

example
معنی(example):

فلز پس از گرم شدن هنوز داغ بود.

مثال:

The metal was still burny after being heated.

معنی(example):

مواظب باش، سطح داغ ممکن است به تو آسیب برساند.

مثال:

Be careful, the burny surface can hurt you.

معنی فارسی کلمه burny

: معنی burny به فارسی

داغ، سوزان، خاصیتی که نشان‌دهنده گرما یا حرارت است.