معنی فارسی bushies
B1مجموعههای کوچک از گیاهانی که به طور متراکم رشد کردهاند.
Small plants or shrubs that grow closely together.
- noun
noun
معنی(noun):
Someone who lives in or is familiar with the Australian outback; a bushman or bushwoman.
example
معنی(example):
باغ پر از بوشیهایی بود که در نور خورشید شکوفا شده بودند.
مثال:
The garden was full of bushies thriving in the sunlight.
معنی(example):
بوشیها معمولاً در خوشهها رشد میکنند.
مثال:
Bushies tend to grow in clusters.
معنی فارسی کلمه bushies
:
مجموعههای کوچک از گیاهانی که به طور متراکم رشد کردهاند.