معنی فارسی butcherless
B1بدون قصاب، وضعیتی که در آن هیچ قصابی وجود ندارد.
Having no butcher; a state where there is no meat vendor.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بعد از اینکه فروشگاه محلی بسته شد، جامعه بدون قصاب شد.
مثال:
The community became butcherless after the local shop closed.
معنی(example):
در یک شهر بدون قصاب، ساکنان باید برای خرید گوشت تازه سفر کنند.
مثال:
In a butcherless town, residents had to travel far for fresh meat.
معنی فارسی کلمه butcherless
:
بدون قصاب، وضعیتی که در آن هیچ قصابی وجود ندارد.