معنی فارسی butcherly
B1مرتبط با قصابی یا کار قصابی، نشاندهنده شیوه و رفتار یک قصاب.
Relating to or characteristic of a butcher.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روشهای قصابی او، سالها تجربهاش را نشان میداد.
مثال:
His butcherly mannerisms showed his years of experience.
معنی(example):
مهارتهای قصابی که او داشت، توسط بسیاری از سرآشپزها تحسین میشد.
مثال:
The butcherly skills he possessed were admired by many chefs.
معنی فارسی کلمه butcherly
:
مرتبط با قصابی یا کار قصابی، نشاندهنده شیوه و رفتار یک قصاب.