معنی فارسی butterbird
B1پرندهای که معمولاً در نزدیکی آبهای جاری پیدا میشود.
A bird often found near bodies of water.
- NOUN
example
معنی(example):
پرنده چرب اغلب در نزدیکی منابع آب دیده میشود.
مثال:
The butterbird is often seen near water sources.
معنی(example):
ما در سپیدهدم آواز موزون پرنده چرب را شنیدیم.
مثال:
We heard the melodic song of the butterbird at dawn.
معنی فارسی کلمه butterbird
:
پرندهای که معمولاً در نزدیکی آبهای جاری پیدا میشود.