معنی فارسی butterbump
B1برآمدگی یا ناحیهای نرم و کرهای که بر روی پوست ظاهر میشود.
A small rounded bump or swelling, often soft to the touch.
- NOUN
example
معنی(example):
گربه بچه یک برآمدگی کرهای روی پشتش داشت.
مثال:
The kitten had a butterbump on its back.
معنی(example):
او متوجه برآمدگی کرهای شد که بعد از زمین خوردن به وجود آمده بود.
مثال:
She noticed a butterbump forming after the fall.
معنی فارسی کلمه butterbump
:
برآمدگی یا ناحیهای نرم و کرهای که بر روی پوست ظاهر میشود.