معنی فارسی buzzle
B1نوعی معما یا پازل که شامل حل یک چالش فکری است.
A challenge or puzzle that requires mental effort to solve.
- NOUN
example
معنی(example):
پازل برای کودکان به وضوح یک معما بود.
مثال:
The puzzle was quite a buzzle for the kids.
معنی(example):
او در حین حل معما از یک معما لذت برد.
مثال:
She enjoyed a buzzle while solving the brain teaser.
معنی فارسی کلمه buzzle
:
نوعی معما یا پازل که شامل حل یک چالش فکری است.