معنی فارسی bypast

B2

عبور از گذشته یا کینه‌ها برای پیشرفت.

To bypass or avoid dwelling on the past.

example
معنی(example):

او ترجیح می‌دهد از درام کنار برود و بر روی کارش تمرکز کند.

مثال:

She prefers to bypast the drama and focus on her work.

معنی(example):

او یاد گرفت تا از منفی نگری کنار برود و ذهنیتش را بهبود بخشد.

مثال:

He learned to bypast negativity to improve his mindset.

معنی فارسی کلمه bypast

: معنی bypast به فارسی

عبور از گذشته یا کینه‌ها برای پیشرفت.