معنی فارسی byzantian
B2بیزانسی، مربوط به امپراتوری بیزانس یا ویژگیهای آن، به ویژه از نظر هنری و معماری.
Relating to the Byzantine Empire, especially its art, architecture, and culture.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
معماری بیزانسی به خاطر گنبدها و جزئیات پیچیدهاش معروف است.
مثال:
The byzantian architecture is known for its domes and intricate details.
معنی(example):
بسیاری از آثار بیزانسی در موزه به نمایش گذاشته شده است.
مثال:
Many byzantian artworks are displayed in the museum.
معنی فارسی کلمه byzantian
:
بیزانسی، مربوط به امپراتوری بیزانس یا ویژگیهای آن، به ویژه از نظر هنری و معماری.