معنی فارسی cabble

B1

کاببل کردن، اتصال یا ترکیب اجزای کوچک به یکدیگر برای شکل‌گیری یک ساختار مستحکم.

To bind or fasten together various elements, often for stability.

example
معنی(example):

کارگران مجبور بودند آجرها را برای دیوار جدید به هم کاببل کنند.

مثال:

The workers had to cabble the bricks together for the new wall.

معنی(example):

او تصمیم گرفت که اوراق شل را کاببل کند تا آنها را منظم نگه دارد.

مثال:

He decided to cabble the loose papers to keep them organized.

معنی فارسی کلمه cabble

: معنی cabble به فارسی

کاببل کردن، اتصال یا ترکیب اجزای کوچک به یکدیگر برای شکل‌گیری یک ساختار مستحکم.