معنی فارسی cabochon
B1کابوشون، سنگ قیمتی که به صورت منحنی صیقل داده شده و معمولاً صاف است.
A gemstone that has been shaped and polished but not faceted.
- noun
noun
معنی(noun):
A convex-cut, polished stone.
example
معنی(example):
او گردنبندی با یک کابوشون زیبا پوشیده بود.
مثال:
She wore a necklace with a beautiful cabochon.
معنی(example):
سنگهای قیمتی کابوشون صیقل داده شدهاند اما لزومی به چندبر اضافی ندارند.
مثال:
Cabochon gemstones are polished but not faceted.
معنی فارسی کلمه cabochon
:
کابوشون، سنگ قیمتی که به صورت منحنی صیقل داده شده و معمولاً صاف است.