معنی فارسی cacumen
C1نقطهٔ نوک یا حاشیهٔ بالایی یک برنامهٔ گیاهی.
The apex or top part of something, especially in botany.
- NOUN
example
معنی(example):
نقطهٔ کاکومن گیاه جایی است که گلها شکوفا میشوند.
مثال:
The cacumen of the plant is where the flowers bloom.
معنی(example):
زمینشناسان به مطالعهٔ کاکومن میپردازند تا الگوهای رشد گیاهان را بفهمند.
مثال:
Botanists study the cacumen to understand plant growth patterns.
معنی فارسی کلمه cacumen
:
نقطهٔ نوک یا حاشیهٔ بالایی یک برنامهٔ گیاهی.