معنی فارسی cageling
B1به حیوانی جوان که در قفس نگهداری میشود اشاره دارد.
A young animal that is kept in a cage.
- NOUN
example
معنی(example):
قفسندار تلاش میکرد از محبوس شدن خود فرار کند.
مثال:
The cageling struggled to escape from its confinement.
معنی(example):
یک قفسندار جوان در پارک رها شده پیدا شد.
مثال:
A young cageling was found abandoned in the park.
معنی فارسی کلمه cageling
:
به حیوانی جوان که در قفس نگهداری میشود اشاره دارد.