معنی فارسی cairned

B1

cairned، به عمل ساختن cair به عنوان یک علامت اشاره دارد.

The act of building or maintaining a cairn as a marker.

example
معنی(example):

این منطقه برای راهنمایی کاوشگران جدید cairned شد.

مثال:

The area was cairned to help guide new explorers.

معنی(example):

آنها مسیر را cairned کردند تا ایمنی را تضمین کنند.

مثال:

They cairned the pathway to ensure safety.

معنی فارسی کلمه cairned

: معنی cairned به فارسی

cairned، به عمل ساختن cair به عنوان یک علامت اشاره دارد.