معنی فارسی calcifying

B2

فرایند تبدیل مواد به کلسیم یا رسوبات کلسیمی که معمولاً در جانداران دریایی مشاهده می‌شود.

The process of forming calcium deposits, often observed in marine organisms as they build shells and structures.

verb
معنی(verb):

To make something hard and stony by impregnating with calcium salts.

معنی(verb):

To become hard and stony by impregnation with calcium salts.

example
معنی(example):

دانشمند توضیح داد که چطور فرایند کلسیم‌سازی بر روی صخره‌های مرجانی تأثیر می‌گذارد.

مثال:

The scientist explained how the calcifying process affects coral reefs.

معنی(example):

موجودات کلسیم‌ساز مانند حلزون‌ها با استفاده از مواد معدنی آب، پوسته‌های خود را می‌سازند.

مثال:

Calcifying organisms like mollusks build their shells using minerals from the water.

معنی فارسی کلمه calcifying

: معنی calcifying به فارسی

فرایند تبدیل مواد به کلسیم یا رسوبات کلسیمی که معمولاً در جانداران دریایی مشاهده می‌شود.