معنی فارسی calcifies

B2

کلسیم‌دار کردن، فرایند سخت و سفت شدن بافت‌ها به خاطر رسوب کلسیم.

To become hardened or solidified due to calcium deposits.

verb
معنی(verb):

To make something hard and stony by impregnating with calcium salts.

معنی(verb):

To become hard and stony by impregnation with calcium salts.

example
معنی(example):

با افزایش سن، بدن برخی بافت‌ها را کلسیم‌دار می‌کند.

مثال:

As it ages, the body calcifies certain tissues.

معنی(example):

فرایند پیری، شریان‌ها را کلسیم‌دار می‌کند.

مثال:

The process of aging calcifies the arteries.

معنی فارسی کلمه calcifies

: معنی calcifies به فارسی

کلسیم‌دار کردن، فرایند سخت و سفت شدن بافت‌ها به خاطر رسوب کلسیم.