معنی فارسی caligation
B1تاریکی یا وضعیت مبهمی را توصیف میکند، اغلب اشاره به نوعی ابهام یا شرایط غیرشفاف دارد.
The quality or state of being dark or obscured; gloom.
- NOUN
example
معنی(example):
تاریکی در اتاق باعث شد تا هیچچیز را نتوانم ببینم.
مثال:
The caligation in the room made it hard to see anything.
معنی(example):
او تاریکی را به عنوان نوعی دلتنگی دلنشین توصیف کرد.
مثال:
He described the caligation as a kind of comforting gloom.
معنی فارسی کلمه caligation
:
تاریکی یا وضعیت مبهمی را توصیف میکند، اغلب اشاره به نوعی ابهام یا شرایط غیرشفاف دارد.