معنی فارسی callosity

B2

حالت سفت و ضخیم شده پوست که معمولاً در نواحی مشخصی از بدن بوجود می‌آید.

A thickened and hardened area of skin that develops in response to friction or pressure.

noun
معنی(noun):

A callus

معنی(noun):

A callous demeanour; insensitivity or hardheartedness

example
معنی(example):

کالوسیتی روی پای او پس از پیاده‌روی طولانی دردناک بود.

مثال:

Her callosity on her foot was painful after hiking.

معنی(example):

پزشک درمانی برای کالوسیتی روی پاشنه‌اش پیشنهاد داد.

مثال:

The doctor recommended treatment for the callosity on her heel.

معنی فارسی کلمه callosity

: معنی callosity به فارسی

حالت سفت و ضخیم شده پوست که معمولاً در نواحی مشخصی از بدن بوجود می‌آید.