معنی فارسی calloused

B2

حالت پوست که به دلیل فشار یا اصطکاک مکرر سخت و ضخیم شده باشد.

Skin that is hardened or thickened as a result of persistent friction or pressure.

adjective
معنی(adjective):

Having calluses.

example
معنی(example):

دست‌های او به خاطر سال‌ها کار سخت پینه بسته بود.

مثال:

His hands were calloused from years of hard work.

معنی(example):

پوست پینه‌بسته روی دستانش نشان می‌داد که او باغبان است.

مثال:

The calloused skin on her palms showed she was a gardener.

معنی فارسی کلمه calloused

: معنی calloused به فارسی

حالت پوست که به دلیل فشار یا اصطکاک مکرر سخت و ضخیم شده باشد.