معنی فارسی calmiest
B2به معنای «آرامترین» است و برای توصیف شخص یا چیزی با آسانی و آرامش بسیار زیاد استفاده میشود.
The most calm; exhibiting the highest level of calmness.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او آرامترین رفتار را در اتاق داشت.
مثال:
He had the calmest demeanor in the room.
معنی(example):
در آرامترین لحظات، ما وضوح خود را پیدا میکنیم.
مثال:
In the calmiest moments, we find our clarity.
معنی فارسی کلمه calmiest
:
به معنای «آرامترین» است و برای توصیف شخص یا چیزی با آسانی و آرامش بسیار زیاد استفاده میشود.