معنی فارسی calory

B1

کالری، واحدی برای اندازه‌گیری انرژی موجود در غذا.

A unit of energy used to measure the energy content of food.

example
معنی(example):

یک سیب حدود ۹۵ کالری دارد.

مثال:

An apple has about 95 calories.

معنی(example):

برای کاهش وزن، باید کالری کمتری نسبت به آنچه می‌سوزانید مصرف کنید.

مثال:

To lose weight, you need to consume fewer calories than you burn.

معنی فارسی کلمه calory

: معنی calory به فارسی

کالری، واحدی برای اندازه‌گیری انرژی موجود در غذا.