معنی فارسی cambouis

B1

چربی و کثیفی‌هایی که از ماشین‌ها یا موتورها باقی می‌ماند.

Grease and dirt that accumulate from vehicles or engines.

example
معنی(example):

مکانیک کثیفی‌های کامبوی را از موتور تمیز کرد.

مثال:

The mechanic cleaned the cambouis from the engine.

معنی(example):

پس از سفر، کثیفی‌های کامبوی در همه جا بود.

مثال:

After the journey, the cambouis was everywhere.

معنی فارسی کلمه cambouis

: معنی cambouis به فارسی

چربی و کثیفی‌هایی که از ماشین‌ها یا موتورها باقی می‌ماند.