معنی فارسی campfight

B1

مبارزه غیررسمی در کمپ که معمولاً برای تفریح و سرگرمی انجام می‌شود.

An informal fight or competition among campers, typically for amusement.

example
معنی(example):

کمپ‌نشینان در یک جنگ دوستانه کمپ برای حل اختلافاتشان شرکت کردند.

مثال:

The campers engaged in a friendly campfight to settle their disputes.

معنی(example):

در طول اردو، آنها یک جنگ کمپ داشتند که تماماً خوش‌گذران بود.

مثال:

During camp, they had a campfight that was all in good fun.

معنی فارسی کلمه campfight

: معنی campfight به فارسی

مبارزه غیررسمی در کمپ که معمولاً برای تفریح و سرگرمی انجام می‌شود.