معنی فارسی campground
B1کمپگراند، محلی برای برپایی چادر و فعالیتهای کمپینگ که معمولاً امکاناتی نظیر سرویس بهداشتی و آب دارد.
A designated area for camping with facilities such as restrooms and water.
- noun
noun
معنی(noun):
An area where tents are pitched.
معنی(noun):
An area where a camp meeting (a retreat) (trail ride and party) is held.
example
معنی(example):
ما چادر خود را در کمپ نزدیک دریاچه برپا کردیم.
مثال:
We set up our tent at the campground near the lake.
معنی(example):
کمپ، امکانات زیادی برای خانوادهها داشت.
مثال:
The campground had many amenities for families.
معنی فارسی کلمه campground
:
کمپگراند، محلی برای برپایی چادر و فعالیتهای کمپینگ که معمولاً امکاناتی نظیر سرویس بهداشتی و آب دارد.