معنی فارسی camshaft

B1

میل بادامک، قطعه‌ای در موتور که برای کنترل زمان‌بندی سوپاپ‌ها استفاده می‌شود.

Camshaft, a rotating shaft in an engine that operates the valves.

noun
معنی(noun):

A shaft fitted with cams; especially one in a piston engine that activates the valves.

example
معنی(example):

میل بادامک کنترل کننده سوپاپ‌های موتور است.

مثال:

The camshaft controls the engine valves.

معنی(example):

یک میل بادامک آسیب‌دیده می‌تواند به خرابی موتور منجر شود.

مثال:

A damaged camshaft can lead to engine failure.

معنی فارسی کلمه camshaft

: معنی camshaft به فارسی

میل بادامک، قطعه‌ای در موتور که برای کنترل زمان‌بندی سوپاپ‌ها استفاده می‌شود.