معنی فارسی cannibally
B1به شکلی مرتبط با عمل کانبیلیت یا به فرهنگ و رفتارهای مرتبط با آن اشاره میکند.
In a manner relating to canniability or behaviors connected with it.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز کانبیالی صحبت کرد و درک عمیقی از تاریخ فرهنگی خود را نشان داد.
مثال:
She spoke cannibally, displaying a deep understanding of her cultural history.
معنی(example):
این رویداد به طرز کانبیالی توصیف شد و به جنبههای جمعی جشن تاکید شد.
مثال:
The event was described cannibally, emphasizing the communal aspects of the feast.
معنی فارسی کلمه cannibally
:
به شکلی مرتبط با عمل کانبیلیت یا به فرهنگ و رفتارهای مرتبط با آن اشاره میکند.