معنی فارسی cannot choose but do something
B2نمیتوان انتخاب کرد مگر اینکه یک عمل خاص را انجام داد.
To be left with no choice but to do something.
- IDIOM
example
معنی(example):
من نمیتوانم جز انجام کار درست انتخابی داشته باشم.
مثال:
I cannot choose but do what is right.
معنی(example):
در این موقعیت، ما نمیتوانیم جز پیروی از قوانین انتخابی داشته باشیم.
مثال:
In this situation, we cannot choose but follow the rules.
معنی فارسی کلمه cannot choose but do something
:
نمیتوان انتخاب کرد مگر اینکه یک عمل خاص را انجام داد.