معنی فارسی cantharidize

B2

عملی که طی آن ماده سمی به نام کانتاریدین به پوست اعمال می‌شود تا به درمان برخی شرایط پزشکی کمک کند.

To apply cantharidin to the skin for therapeutic purposes.

example
معنی(example):

پزشکان می‌توانند پوست را کانتاریدیزه کنند تا شرایط خاصی را درمان کنند.

مثال:

Doctors can cantharidize the skin to treat certain conditions.

معنی(example):

برای کانتاریدیزه کردن ناحیه، مقدار کنترل شده‌ای از کانتاریدین اعمال می‌شود.

مثال:

To cantharidize the area, a controlled amount of cantharidin is applied.

معنی فارسی کلمه cantharidize

: معنی cantharidize به فارسی

عملی که طی آن ماده سمی به نام کانتاریدین به پوست اعمال می‌شود تا به درمان برخی شرایط پزشکی کمک کند.