معنی فارسی capacitively

B1

به شیوه‌ای که ظرفیت یا توانمندی بیشتری را برای انجام کار فراهم کند.

In a manner that provides greater capacity or capability for completing tasks.

example
معنی(example):

او به طور توان‌مندسازانه با پروژه ارتباط برقرار کرد و اطمینان حاصل کرد که همه شامل شوند.

مثال:

She capacitively engaged with the project, ensuring everyone was included.

معنی(example):

آنها برنامه‌شان را به طور توان‌مندسازانه سازمان‌دهی کردند تا همه اعضای تیم را در بر گیرد.

مثال:

They capacitively structured their plan to accommodate all team members.

معنی فارسی کلمه capacitively

: معنی capacitively به فارسی

به شیوه‌ای که ظرفیت یا توانمندی بیشتری را برای انجام کار فراهم کند.