معنی فارسی capriciousness

B2

عدم ثبات، تغییری ناگهانی و غیرمنتظره در رفتار یا حالت، به ویژه بدون دلیل واضح.

The quality of being changeable or unpredictable.

example
معنی(example):

عدم ثبات او اغلب دوستانش را شگفت‌زده می‌کرد.

مثال:

Her capriciousness often surprised her friends.

معنی(example):

عدم ثبات آب و هوا برنامه‌ریزی را دشوار کرد.

مثال:

The capriciousness of the weather made planning difficult.

معنی فارسی کلمه capriciousness

: معنی capriciousness به فارسی

عدم ثبات، تغییری ناگهانی و غیرمنتظره در رفتار یا حالت، به ویژه بدون دلیل واضح.