معنی فارسی capriote

B2

نوعی حرکتی در سوارکاری که در آن اسب به عقب پرید و روی پای عقبی خود ایستاده است.

A specific type of movement in horsemanship where the horse rears and jumps backward.

example
معنی(example):

سوارکار در رقابت یک کپریوت عالی را به نمایش گذاشت.

مثال:

The rider showed off a splendid capriote at the competition.

معنی(example):

او پس از هفته‌ها تمرین، کپریوت را به خوبی یاد گرفت.

مثال:

She mastered the capriote after weeks of practice.

معنی فارسی کلمه capriote

: معنی capriote به فارسی

نوعی حرکتی در سوارکاری که در آن اسب به عقب پرید و روی پای عقبی خود ایستاده است.